نابترین فایلها

فایلهای کمک آموزشی

نابترین فایلها

فایلهای کمک آموزشی

بررسی علل اجتماعی درخواست طلاق دربین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شماره 1 ( شهید محلاتی(

بررسی پدیده ها و مسائل اجتماعی از دغدغه های اساسی متخصصین علوم اجتماعی است در این راستا پژوهشی انجام شده تا به بررسی یکی ازآسیب های اجتماعی به نام طلاق بپردازد در تحقیقاتی که درگذشته توسط محققین دیگرانجام شده ثابت شده است که وقتی طلاق،به یک آسیب اجتماعی تبدیل شود باعث ایجاد آسیب های اجتماعی دیگردر جامعه چه به صورت مستقیم وچه به صورت غیرمستقیم می ش
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 107 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 101
بررسی علل اجتماعی درخواست طلاق دربین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شماره 1 ( شهید محلاتی(

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

بررسی پدیده ها و مسائل اجتماعی از دغدغه های اساسی متخصصین علوم اجتماعی است. در این راستا پژوهشی انجام شده تا به بررسی یکی ازآسیب های اجتماعی به نام طلاق بپردازد. در تحقیقاتی که درگذشته توسط محققین دیگرانجام شده ثابت شده است که وقتی طلاق،به یک آسیب اجتماعی تبدیل شود باعث ایجاد آسیب های اجتماعی دیگردر جامعه چه به صورت مستقیم وچه به صورت غیرمستقیم می شود مثل اعتیاد ،بزهکاری،خودکشی،اختلالات رفتاری وشخصیتی و…… در این پژوهش سعی شده تا از جنبه دیگری به این مسئله بپردازدو جوابی برای این سؤال که چه علل اجتماعی دخیل دردرخوا ست طلاق می با شد پرداخته شود.

چه ساختارهای اجتماعی،فرهنگی دراین امردخالت دارند وسرنوشتی این چنین را برای برخی ازدواج هاوزندگی های زنا شوئی رقم می زنند.این پژوهش براساس نظریه مبادله به بررسی این آسیب پرداخته تا از این منظر،متغیرهایی رادر نظربگیرد واثر آنها را بر طلاق و افزایش آن مطالعه کند وبا درنظرگرفتن وتوجه به این متغیرها گا هی درجهت حذف،کا هش و یا تغیراین متغیرها برداشته شود تا هدف اصلی که مهار طلاق در سطح جامعه می باشد با انجام این گونه پژوهشها محقق شود .


فصل اول

بیان مسئله

طلاق مهمترین عامل ازهم گسیختگی بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده است.شیوه نهادی شده پایان یک ازدواج واین پایان یافتن تحت هرشرایطی دارای پیامدهای منفی بسیاری است.طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی به طورمستقیم و غیر مستقیم برافرادآن خانواده درنقش های پدر،مادروفرزندتاثیر می گذارد.طلاق روانی هرچند در جامعه آمارقابل توجهی ا ست واثرات خاصی را برخانواده می گذارد اما چون به صورت رسمی موردبررسی قرارنگرفته آماری ازآن دردست نیست اما نوع دیگرطلاق(طلاق قانونی یا رسمی) به دلیل گستردگی وافزایش آن درجامعه به یک آسیب اجتماعی تبدیل شده و پژوهشگران زیادی را به بررسی این مسئله سوق داده است.

طلاق وقتی به یک آسیب اجتماعی تبدیل می شود،اولین واساسی ترین ضربه را به نهاد خانواده داردآورده وزمینه را برای آسیب های اجتماعی دیگر ازقبیل اعتیاد،خودکشی، بیماری های روحی وروانی و……فراهم می کند . لازم است به این مسئله نیزدقت کنیم که این رابطه به صورت متقابل و تعامل بین انواع آسیب های اجتماعی وجود دارد که افزایش یک آسیب زمینه افزایش آسیب های دیگر را فراهم می کند . در این پژوهش،پژوهشگر به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر در خواست طلاق می پردازد وبه این منظور متغیرهایی همچون تفاوت سنی زوجین،تفاوت عقاید زوجین،تفاوت تحصیلی،اعتیاد،نا باروری،نگاه خانواده فرد نسبت به طلاق،براورده نشدن انتظارات نقش همسری دخالت دیگران درزندگی زوجین،عدم صداقت و میزان شناخت پیش از ازدواج را در رابطه با در خواست طلاق مورد بررسی قرار می دهد تا میزان تاثیر این متغیرها در درخواست طلاق ارزیابی شود. امید به این که با انجام چنین پژوهشهایی زمینه برای برنامه ریزی و آموزشهای مختلف به افرادی که قصدازدواج دارندو افرادی که متاهل هستند فراهم گردد.


فصل دوم

اهمیت و ضرورت پژوهش

دلایل گوناگون را می توان بیان کرد که دال بر اهمیت بررسی مسئله طلاق در جامعه ایران به خصوص در شهرتهران می با شد این دلایل را با توجه به ابعادمتفاوت آثار و پیامدهای طلاق درسطح فرد،خانواده،روابط اجتماعی،وبه طور کلی ساختارهای جامعه می توان عنوان کرد.طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر تعادل روانی فرد در نقش های مختلف همسری،بستگان،فرزند و دوستان داردکه اثرات آن غیرقابل چشم پوش است.به علت آثارعاطفی ناشی از طلاق برفرد است که امکان وجودمشکلاتی را در فرد می توان پس از طلاق مشاهده نمود.همسری که بعداز طلاق باید به تنهایی اوقات خویش را بگذراند و یا فرزندی که ناچارست بدون هر دو ویا یکی از والدین خودبه سربرد و بستگان و دوستانی که در ارتباطات خویش با اینگونه افراد دچار اختلالاتی می گردند .همگی ازپیامدهای طلاق میباشد. ازپیامدهای طلاق می توان ازمشکلات اقتصادی که به خصوص برای زنان در جامعه به وجود می آید صحبت کرد،که می تواند در آسیب های اجتماعی نقش مهمی داشته باشد.

به هم خوردن تعادل در یک نهاد اساسی جامعه یعنی خانواده باعث به هم خوردن تعادلات در نهادهای دیگر جامعه می شود وبه اساس واستواری آن جامعه لطمه وارد می کند.

البته دراینجا رشد طلاق حائز اهمیت است که اگر بیش از حد قابل قبول در جامعه باشد حالتی آسیبی را ایجاد می کند واین مسئله در جوامع شهری ایران به خصوص در تهران بسیارصادق است. در مورد ضرورت انتخاب این موضوع باید به نقش طلاق در سایرآسیب های اجتماعی اشاره کرد که خود مبین اهمیت انتخاب موضوع می باشد:

((طلاق ازجمله مباحث اجتماعی است که در سایر پدیده های آسیب شناسی انعکاسی بارز دارد. اکثر بررسی های انجام شده از رابطه بین طلاق و اعتیاد،جرم،بزهکاری،روان پریشی،عدم تعادل شخصیتی،مسائل آموزشی تربیتی،خود کشی ویا جامعه ستیزی ونظایر آن حکایت دارد.و طلاق را علت آن می داند.جالب اینکه رابطه طلاق با آسیب های اجتماعی گاه رابطه ای دوسویه است یعنی برخی از این معلول ها خود می توا ند علت گرایش به طلاق باشند. مثلا اعتیاد می تواند عامل طلاق باشدولی خود طلاق تحت شرایطی متفاوت می تواند عامل گرایش به اعتیاد باشد.

این مسئله در مورد جرم وجنایت،عدم تعادل شخصیتی و نظایر آن هم می تواند صدق کند. لذا در این پژوهش سعی شده است تابا بررسی علل طلاق راه را برای بحث جدی تر در باب اعتیاد،جرم و جنایت،بزهکاری،روان پریشی ناثباتی روانی و شخصیتی،بحران های اجتماعی و خانوادگی فراهم سازد وازطرفی شناخت طلاق مقدم بر هر اقدام عملی برای کا هش آن و حفظ خانواده هاست و بالاخره کاوش و پژوهش درباره طلاق به طور غیرمستقیم شناخت ازدواج و شیوه های همسرگزینی وتشخیص خصایص کلی حاکم برآن به حساب می آید و می توا ند درجهت غنا بخشیدن به فرهنگ زناشویی وزدودن فقر حاکم برآن مفیدافتد.(پیران 1369 )

هم چنین با نگاهی به آمار طلاق در ایران به خصوص در مناطق شهرها به خصوص در تهران شاهد رشد صعودی طلاق هستیم که می توان آن را به عنوان یک پدیده آسیبی مطرح نمود وخود حاکی ازاهمیت موضوع و ضرورت تحقیق می باشد شهری مانند تهران با چنین جمعیتی در سالهای آتی با مشکلاتی چون فرزندان بی سرپرست و مشکل حضانت آنها،همچنین تعداد زنان مطلقه و مشکل اعاشه آنها مواجه خواهد بود.(ساروخانی 1376 ).

هم چنین باید گفت: (هیچگاه مطالعه آسیب شناسی اجتماعی، انحرافات اجتماعی و بزهکاری اجتماعی بدون شناسایی طلاق صورت پذیر نیست به تعبیر دیگر هر جامعه که در جستجوی سلامت است باید این پدیده را مهار کند).(همان منبع صفحه 17 )


فصل سوم

اهداف پژوهش : اهداف کلی

اهداف پژوهش به دو قسمت کلی و جزئی تقسیم می شود.اهداف کلی تحقیق در ابتدا بیان می شود هدف کلی از پژوهش حاضر بررسی عواملی است که در طی زندگی زناشویی برآن تاثیرداشته و منجربه برگزیدن راه حلی به نام طلاق از طرف زوجین ویا یکی از آن دو برای پایان بخشیدن به زندگی زناشویی می گردد.(علل اجتماعی) از سوی دیگر شناخت عوامل اجتماعی موثربر طلاق به عنوان گامی در جهت کنترل آن درجامعه کمک خواهدکرد(مشروط به ادامه تحقیقات دراین زمینه توسط محققین مطرح وبا تجربه ) پیامدهای آن را به حداقل می رساندو به سا لم سازی محیط اجتماعی کمک کرده وزمینه را برای رشد روحی و جسمی فرزندانی سا لم در محیط خانواده ای سا لم فراهم می کند به طورکلی هدف اصلی ازاین تحقیق مهار موضوعی به نام طلاق در جامعه است.

اهداف جزئی شامل:

1.بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق وتفاوت سنی زوجین وجوددارد؟

2. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و تفاوت عقاید زوجین وجوددارد؟

3. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و تفاوت تحصیلات زوجین وجوددارد؟

4.بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و اعتیاد وجوددارد؟

5. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و ناباروری وجوددارد؟

6. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و نظرخانواده فرد نسبت به طلاق وجوددارد؟

7. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری وجود دارد؟

8. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و میزان دخالت دیگران در زندگی زناشویی وجود دارد؟

9. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و میزان شناخت پیش از ازدواج وجود دارد؟

10. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و عدم صداقت همسر وجوددارد؟


فصل چهارم

فرضیه های پژوهش:

  1. به نظر می رسد بین طلاق با تفاوت سنی زوجین رابطه وجود دارد.
  2. به نظر می رسد بین طلاق با تفاوت عقاید زوجین رابطه وجود دارد.
  3. به نظر می رسد بین طلاق با تفاوت تحصیلات زوجین رابطه وجوددارد.
  4. به نظر می رسد بین طلاق با اعتیاد یا مصرف مشروبات الکلی رابطه وجود دارد.
  5. به نظر می رسد بین طلاق با ناباروری رابطه وجود دارد.
  6. به نظر می رسد بین طلاق با نظرخانواده فرد نسبت به طلاق رابطه وجود دارد.
  7. به نظر می رسد بین طلاق با برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری رابطه وجود دارد.
  8. به نظرمی رسدبین طلاق با دخالت دیگران در زندگی زوجین رابطه وجود دارد.
  9. به نظر می رسد بین طلاق با میزان شناخت پیش ازازدواج رابطه وجود دارد.

10.به نظر می رسد بین طلاق با عدم صداقت همسر رابطه وجود دارد.

فصل پنجم

پیشینه پژوهش

در این قسمت از پژوهش به پژوهشهایی پرداخته می شود که قبلا در این زمینه صورت گرفته است به طور کلی دو گروه ازپژوهشهای مورد نظر می باشد الف)پژوهشهای خاص:که به موضوع طلاق پرداخته است واز جوانب مختلف به این پدیده توجه کرده است.ب)پژوهشهای عام:که پدیده طلاق را به صورت عام دربرمی گیرد.

الف)پژوهشهای خاص:

درتمام منابع به دست آمده در مورد طلاق به چند وجهی بودن این پدیده توجه شده است و اینکه تنها از یک سو نگریستن به مسئله راه به جایی نمی برد در این رابطه دکترساروخانی در اثرش طلاق پژوهشی در شناخت واقعیت وعوامل آن 1376 این چنین مینویسد:

همه پدیده های اجتماعی چندیاچندین عامل دارندطلاق نیز در این مجموعه مستثنی نیست. همه پدیده های اجتماعی دارای علل و عوامل عینی و ملموس وکمی هستند در عین حال ازعوامل ذهنی و کیفی نیز برخوردارند

طلاق نیز چنین ا ست .شناخت انتزاعی هر یک از عوامل یک واقعیت اجتماعی درست نیست عوامل به تنهایی معنایی ندارند آنان در مجموع یا شبکه عوامل معنا می یابند بنابرین به جای شناخت انتزاعی یا جدا سازی عوامل باید هر عامل را در متن و مجموعه شناخت. بدینسان عوامل یک پدیده اجتماعی با یکدیگر درمی آمیزندوترکیب می شوند واز آن آمیزه ای خاص و منحصر به فرد پدید می آید.باید محقق درعین حال هم عوامل روانی،اقتصادی،سیاسی وهم اجتماعی،حقوقی و… را با هم مطرح کرده مورد شناخت قراردهد تا واقعیت درهمه ابعادش شناخته شود به عنوان مثال به درستی می توان گفت طلاق سلسله عوامل اجتماعی دارد (نظیرمادی شدن جامعه،کمرنگ شدن ارزشهای معنوی و……)لیکن همه انسانها در همین جوامع دست به طلاق نمی زنند.بنابرین سلسله عوامل روانی نیز در کار طلاق تاثیر گذارند.از جانب دیگر هرگز نمی توان تصور کرد که شرایط اقتصادی جامعه بی تاثیر بر جریان طلاق باشد.(ساروخانی 1376)در اثر دکتر ساروخانی (طلاق پژوهشی در شناخت واقعیتو عوامل آن )ابتدا به دلایل عنوان شده و بهانه های طلاق از جانب افرادی که دست به طلاق زده اند برخورد می کنیم که بالاترین تعداد و درصد ذکر شده برای درخواست طلاق ازجانب فرد طی سالهای 52تا60 نداشتن توا فق اخلاقی بوده است. که البته روند رو به کا هش را طی این سالها نشان می دهد.از دیگر فراوانی بهانه های طلاق تنفر و کراهتی است که زوجین نسبت به یکدیگرداشته اند وبعد عاطفی طلاق را به خود اختصاص می دهد. ابعاد انحرافی در طلاق نیز نقش سوم را دارد دلایلی چون اعتیاد،انحراف زوجه و عدم تمکین که از سال 58 به بعد حدود 2 درصد بهانه های طلاق را تشکیل می دهد.

در ضمن ایشان این تذکر را نیز داده اند که مسائل موجود در این داده ها که توسط آمار مرکزی جمع آوری شده است تا اندازه ای از دقت و صحت این داده ها می کاهد. در برابر این بهانه ها ایشان به دو گروه از علل و عوامل اشاره دارند که در امر طلاق دخیل بوده و این پدیده را تحت تاثیر قرار می دهند.(همان منبع 51 ـ46)درمورد علل طلاق به مسائل زیر اشاره می کنند:

سستی روابط اجتماعی که در جوامع صنعتی به علت های مختلف از قبیل تحرک جغرافیایی،بسط تکنولوژی،کاهش اهمیت خانواده و روابط انسانی وجود دارد.قشربندی اجتماعی که هر یک از قشرهای اجتماعی با توجه به فرهنگ خاص آن فضائی خاص را تشکیل می دهد و درون آن رفتار انسانها وضع یا شکل خاصی می یابد برای مثال وضع شغلی یا درآمد که عوامل مهم درقشربندی اجتماعی هستند. هر یک با ویژگی های خاص خویش بررفتار خانوادگی انسانها تاثیر خاصی بر جای می گذارد. از نظر وضع شغل شیوع طلاق در بین بازیگران نمایش یا هنر پیشه ها در سراسر جهان امری قطعی است و یا اینکه بحران در وضع درآمد و سیر نزولی آن که همراه با ترک عادات رفاهی افراد خانواده همراه می گردد بر میزان طلاق موثر خواهد بود.قشرهای پایین جامعه در صورت نبودن مقررات سخت و هزینه ها و بار مالی طلاق بیشترین روی آوران به طلاق می باشند.

میزان تحصیلات زن و مرد در طلاق تاثیرات مهمی را نشان می دهد ولیکن در ایران بر خلاف دیگرنقاط جهان که طلاق به روشنی با افزایش تحصیلات رو به کاهش می نهد در تهران به نوعی فقدان هنجار مشخص برمی خوریم و علی رغم این واقعیت روندهایی چند دیده می شود.بی سوادی و مرزهای نزدیک به آن بالاترین نسبت طلاق را فراهم می سازد سطح تحصیلات تا ورود به آموزش عالی از این روند می کاهد . با افزایش سطح تحصیلات دانشگاهی مجددا آمار طلاق افزایش می یابد.ازعوامل مهم دیگر تعداد فرزندان است که بی فرزندی در خانواده مشکلات را افزایش داده وبی ثباتی ازدواج کمک می کند ولی از سوی دیگر وجود فرزند و مخصوصا افزایش فرزندان همواره عاملی مثبت و در اصطلاح مرکز گرا و تحکیم بخش درخانواده نخواهد بود سن ازدواج و سن زوجین و تفاوت سنی آنها نیزازعوامل دیگر به طلاق عنوان شده است زودرسی سن ازدواج بر میزان آسیب آن تاثیر گذارده است و هم چنین شکاف سنی برطلاق تاثیر دارد ولی به طور کلی این علل همراه با عوامل دیگر به طلاق دامن می زنند ولی هرخانواده ای با چنین ویژگی محتوم به گسست پیوند نیست.(همان منبع ص 82 –52 )

نویسنده عوامل طلاق را دردو حوزه جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی مورد بحث قرار می دهد. به این ترتیب که در حوزه جامعه شناسی عوامل ساختی با آسیب ها رابطه جدی دارند. عوامل ساختی در حوزه جامعه شناسی شامل عواملی ا ست تام،چند ساختی،وسیع وکلی. این عوامل با تمامی حیات اجتماعی سروکار دارند به تعبیر جامعه شناسان آسیب زا یا آسیب برانگیزندو در اعماق جامعه عمل می کنند. از این رو در محدوده جامعه شناسی عمقی جای دارند خوشه یا مجموعه وسیع از پدیده های اجتماعی را بیمار می سازند بنابراین با تمام زمینه های آسیبی در ارتباطند.برخی از این عوامل ساختی چنین اند: پیتریم سوروکین واضع مفهوم جامعه حسی است به زعم او آنگاه که انسانها همه ارزشها را در مسلخ ماده گرایی و ابزار گرایی قربانی می سازند جامعه ای تکوین می پزیرد که باید جامعه حسی خوانده شود. اهم مشخصات چنین جامعه ای به این قرار است: سلطه کششهای طبیعی،التذاذ آنی شئی سروری وقلب رابطه انسان و طبیعت.(همان منبع ص 122 )

درهریک ازاین جوامع روابط انسانی سست و سرد آسیب پذیرمی گردد عواطف انسانی ناپدید می شوند،انسانها به سودهای مادی یا جسمانی توجه دارندو ا شیاء ارزش انسانها راتعیین می کنندانسانها قربانی نظامی میشوندکه در آن جز ماده،شیء،کالا وسود آنی پرستی ارزشی ندارند ومعنای متعالی زیستن در کنار یکدیگر برای همیشه ازمیان می رود و روابط خانوادگی نیز از این امر مستثنی نیست همچنین از عوامل ساختاری درحوزه جامعه شناسی بی هنجاری ودو ساختی شدن جامعه را مطرح می کند که به مفهوم آنومی از نظردورکیم و مرتون نزدیک است.درحال دگرگونی سریع جوامع قواعدو هنجارهای سنتی کم ارزش تر به نظرمی رسند وارزشها ی جدید و منطبق با واقعیت نیز جا نیفتاده اند در چنین حالتی که جامعه در حال گذر است دو ساخت کهن و جدید هر دو وجوددارند و تبعیت افراد را با هنجار دچار مشکل می سازندوتناقض آمیزی این دو ساخت در تمام روابط خانوادگی دیده می شود که برای مثال در ازدواج به هنگام گزینش همسر سنت های قدیمی به کار می آیند(تبعیت از بزرگتران،ریش سفیدان خانواده)که درزمان خودکارایی داشته است یعنی هنگامی که عروس با پیراهن سفید عروسی به خانه بخت می رفت و با پیراهن سفید (کفن)ازآن بیرون می آمد ودر زمان کنونی که همه چیزدر حال دگرگونی است برای مثال نقش زن در جامعه تنها به عنوان همسرمنحصرنمی گردد.و اشتغال ووضع سواد در بین این قشر تغییرکرده و ارزشهای جدیدی مطابق بااین تغییرات به وجود آمده است. دیگراین روش کارایی خود رااز دست میدهد بنابراین دو ساختی شدن جامعه منجربه عدم تعادل درساختارهای جامعه و حالت آسیب زایی پیدا می کند. ازدیگر عوامل دراین حوزه کرختی وجدان جمع و تصری طلاق می باشد. دردوبعدنفی مفرط یا پذیرش افراطی باعث آسیب زائی در رابطه با طلاق می باشد از دیگر عوامل ناهمسان همسری و یگانگی زوجهاست که باعث می شود تا دو انسان با دو مجموعه ارزشها و عادتها وجهان بینی ها ی متفاوت از یکدیگر هر چنددرابتدا با لعابی عاطفی به زندگی مشترک روی می آورند ولیکن شکافها به زودی خود را نشان می دهد و منجر به گسست زندگی مشترک می گردد وهرقدر فاصله اجتماعی،جغرافیایی،فرهنگی و شغلی حتی زبانی و دینی زوجین بیشتر باشد احتمالا بیشتر درمعرض تهدید به طلاق قرار می گیرند(همان منبع ص 130 –120 )

در میان عوامل ساختی در حوزه روان شناسی اجتماعی نیزعواملی چند مطرح می شود از جمله خود میان بینی و دوری از همدلی در بین افراد است به همان اندازه که فرآیند همدلی یا توان خود را به جای دیگری نهادن موجبات بسط و تقویت مشارکت اجتماعی و به تبع آن گسترش و شکوفایی روابط انسانی را فراهم می سازد دوری از همدلی زوجین را از یکدیگر دور ساخته وعدم سازش ایشان را فراهم می کند. از دیگر عوامل در این حوزه بلوغ روا نی- اجتماعی و زدایش رمانتیسیم ازدواج می باشد به این معنا که جوان یا هر انسانی که دست به ازدواج می زند باید بداند که زناشویی نیز هماننددیگرامور و پدیده های اجتماعی دارای جهات مثبت و منفی است وتنها درخواست و جلب نکات مثبت ازازدواج امریست بسیار دورازواقعیت. با توجه دادن به این مسائل بسیاری از مشکلات زوجین حل خواهد گردید و آخرین مبحث دراین حوزه آگاهی از فضای خاص ارتباطی است به این معنی که حرمت ارتباطات در یک خانواده نوپا باید مورد توجه اطرافیان قرا ر بگیرد واز دخالت در ارتباطات زوجین باید جلوگیری شود.(همان منبع ص 136-130 )نویسنده مدل زیر رابه عنوان مدل علی طلاق مطرح می کند:

((شرایط محیط اجتماعی )) (ساروخانی 1376 )

در این رابطه رفتار و عقاید خانواده منشاءارزشهای اساسی فرد دررابطه با ازدواج،اصول اخلاقی توجه نداشتن به سود ولذت گرایی فرد درارتباطات خویش، وضع مادی ازنظر وضع درآمد ورفاه، شبکه روابط اجتماعی و وجود افرادی سا لم یا نا سالم در این شبکه و چگونگی گزینش همسر در موارد ذکر شده در مدل برطرق مؤثر پنداشته شده ا ند.مقاله ای که توسط دکترپرویز پیران تحت عنوان ((در پی تبیین جامعه شناختی طلاق)) نوشته شده است ایشان به نکاتی چنددر مورد این پدیده پرداخته اند درمورد چهار چوب تئوریکی پژوهش خویش ایشان معتقدند که ((چهار چوب تئوریک مناسب پژوهش در باب طلاق منطقا باید چنان چهار چوبی باشد که دائما بین فرد و جامعه از طریق شناخت نهادها و سازمان اجتماعی نوسان کند.))

در ارتباطی هماهنگ این سطوح را نگریسته برهر یک درنگ کند. و ضمن عدم غفلت از هویت و خصایص فردی واراده آگاه انسان جبر اجتماعی را نیز به فراموشی نسپرد. درمورد طلاق باید آگاه بود که ساختارجامعه ایران در طی

تاریخ خود مکانیسم هایی را برزندگی زناشویی مسلط ساخته است این مکانیسم هادر شیوه همسر گزینی منعکس است اما باید اذعان داشت برخی ازاین مکانیسم ها احتمال انحلال خانواده را دربطن خود به همراه دارداز سوی دیگر مکانیسم های سنتی در150 سال گذشته دستخوش آشوب شده اندو حداقل برای اقشاری برندگی خود را از دست داده اند و جایگزین مناسبی نیز یافته ا ند.پس از یک سو امکان وقوع طلاق دربرخی از مکانیسم های اجتماعی کهنسال ریشه دارد و از سوی دیگر به تهاجم گریزناپزیر فرهنگ غرب ونحوه دفور مه شدن ساختار و روابط اجتماعی درشرایط وابستگی مربوط است اما انعکاس شرایط اجتماعی نیز یکدست نیست و خصایص ساختار وبه اشکال گوناگون درزندگی افراد و گروهها منعکس می شود .

برخی از این شیوه های ا نعکاس با طلاق قرابت بیشتری دارند که تحلیل آندرسطح عامیانه صورت می گیرد بالاخره ساختار جامعه و رشد و تربیت افراد خصایص متنوعی را پدیدمی آورد که برخی ازاین خصایص چنانچه در فردی جمع شوند احتمال وقوع طلاق را برای او فزونتر می سازندکه موضوع سطح فرد است((پیران 1369 ))

ایشان با مرور منابع در مورد طلاق چهار مقوله کلی: اشکال روابط اجتماعی،معیشت و گذران زندگی،ارزشهای اجتماعی وفرهنگی،نارسایی های جسمی و روحی را با طلاق مرتبط فرض کرده اندوهر یک ازاین مقولات را به فرضیه های متعدد تقسیم کرده تابتوان به صورت تجربی آنها را مورد آزمون قرار داد این فرضیه ها عبارتند از:

  1. نا آشنایی با همسر ویا کوتاه بودن آشنایی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  2. اجبار به ازدواج احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  3. ازدواج در سنین کم خاصه در مورد زنان احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  4. طولانی ترشدن زندگی زنا شویی از احتمال وقوع طلاق می کاهد.
  5. داشتن رابطه نامشروع احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  6. ازدواج مجدد درصورت عدم پذیرش همسر نخست احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  7. دخالت مدام شخص یا اشخاص ثالث در زندگی زناشویی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  8. کم بودن ساعات گذراندن باخانواده احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
  9. تنگدستی و عدم توانائی درتامین مخارج زندگی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

.10تحرک شدید طبقاتی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

.11تفاوت شدید طبقاتی احتمال وقوع طلاق راافزایش می دهد.

12.حضت شوهرخاصه در صورت اتکاءمالی زن و شوهراحتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

13.نازایی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد ولی تعدادفرزند با احتمال وقوع طلاق رابطه معکوس دارد.

14. بیماری چه روحی وچه جسمی درصورت تداوم احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

15.مسائل و مشکلات جنسی مربوط به زندگی زناشویی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

16. اعتیاد احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

17. تضادارزشهای فرهنگی و باورهاو چشمداشت ها احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

18.مرد سالاری وتمایل به سلطه بر همسرو فرزندان وسلطه ناپذیری همسراحتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

19.سوءظن به همسراحتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد 0

20 .عدم صداقت چه قبل وچه بعد ازازدواج احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.(همان منبع ص 38)

در این فرضیه ها به گفته محقق رابطه علی منظور نشده است زیرا به نظرپژوهشگر این کاریست دشوار هم از نظر ارزش تحقیق وهم از نظربینشی زیرا کار مستلزم توانایی تئوریک،پژوهشهای عینی فکری وتامل طولانی است زیرا طلاق درحیطه تکامل و تضاد شخصیت ها قرار میگیرد ودر کنار عوامل اجتماعی،زیستی یا روا نی و اراده فردی به موقعیت های خاص و گاه لحظه ای وناگهانی نیزمربوط می شود که جمع بندی همه آنها درقالب روابط علی وکنترل پارامترهای دیگر با فرض خنثی بودن آن ها اگر غیر ممکن نباشد بدون تردید ساده نخواهد بود.(بیان مؤلف)

براین اساس جان ایکه لار معتقد است که نتایج تحقیقات جامعه شناختی،روانشناختی،روانکاوی در مورد طلاق حداکثرقادرندبه جای سخن گفتن ازعلل طلاق ومطرح روابط علی ازپدیده های مرتبط،پیوسته یا همراه طلاق یادکنند وازوجودهمزمانی وهمراهی ویا احتمال افزایش وکاهش موارد وقوع خبر دهند.(همان منبعص 38 )

فرضیه های ذکر شده دردو مرحله ویا دو روش: تحلیل محتوا و پرسش و پاسخ بررسی گردیده اند که نتایج به دست آمده به این قرارند:درروش تحلیل محتوا مهمترین نتایج عبارتند از:

وجودرابطه بین زندگی شهری،وسعت وجمعیت شهری ازیک سوواحتمال طلاق ازسوی دیگر نسبت طلاق به ازدواج درنقاط مختلف مورد مدافه قرار گرفته است و مشخص شده که ز ندگی شهری وفضای روانی آن بدون تردید درافزایش ناسازگاریها واز جمله طلاق مؤثر است.

-رابطه معکوس تعداد فرزندان و احتمال طلاق.

-رابطه حرفه وطلاق با توجه به آمارهای موجود.(معرفی بیکارها،مشاغل غیرفعال اموراداری و منشیگری،حرفه های هنری و گذراندن اوقات فراغت،حرفه هایی با دوری طولانی از منزل به عنوان حرفه هایی با بالاترین درصدطلاق وامور تولیدی وصنعتی با پائین ترین درصد.

-ارتباط بین سواد و طلاق

-طرح احتمال وجود رابطه بین دخالت شخص ثالث و انحلال خانواده.

-طرح کم بودن احتمال وجود رابطه بین سواد و نوسان احتمال و دخالت شخص ثالث در خانواده.

-طرح احتمال وجود رابطه بین استقلال مالی زن و نا سازگاری زناشویی.

-طرح احتمال وجود رابطه بین مدت آشنایی و طلاق.

-طرح کم بودن احتمال رابطه بین نحوه آشنایی ودوام زندگی زناشویی.

-طرح کم بودن احتمال رابطه بین سواد و نحوه آشنایی.

-طرح وجود رابطه بین رضایت ازروابط جنسی وکمی اختلاف سن زن و شوهر و پایداری زناشویی.

-وجود رابطه بین سن زن و شوهر و طلاق.

-وجود رابطه بین فقر وطلاق.

-وجود رابطه بین داشتن روابط نامشروع و افزایش احتمال وقوع طلاق.

پس ازجمع آوری روابط مندرج و استخراج متغیرهای مفروض در هر رابطه و ترکیب و ادغام آنها مشخص شد که علل و آثارروابط یاد شده بیشتر درجهت اثبات فرضهای شماره 1 ،3 ،4 ،7،9 ،14،19 . پژوهش مورد بحث سیر می کنند.(همان منبع ص 39)

درقسمت پرسش و پاسخ نیز فرضیه های یاد شده مورد آزمون قرار گرفتند و نتایج زیر به دست آمده است:

-پیوستگی مثبت کامل بین ناآشنایی با همسرویا کوتاه بودن آشنایی ازیک سو و افزایش احتمال وقوع طلاق ازسوی دیگر.(فرضیه شماره 1)

-پیوستگی مثبت کامل بین اجبار به ازدواج و افزایش احتمال وقوع طلاق.(فرضیه شماره 2)

-عدم وجود ارتباط بین ازدواج درسنین کم واحتمال وقوع طلاق در نمونه مورد بررسی.(فرضیه شماره3 )

-ارتباط منفی بین طولانی شدن زندگی زناشویی واحتمال وقوع طلاق .(فرضیه شماره 4 )

-پیوستگی مثبت کامل بین تنگدستی و عدم توانایی در تامین حداقل مخارج زندگی وافزایش احتمال وقوع طلاق(فرضیه شماره 9 )

-ارتباط مثبت بین داشتن رابطه نامشروع و احتمال وقوع طلاق.(فرضیه شماره5)

-پیوستگی مثبت کامل بین تحرک شدید طبقاتی (چه مثبت و چه منفی)و افزایش احتمال وقوع طلاق (فرضیه شماره 10)

-پیوستگی مثبت کامل بین تفاوت شدید طبقاتی و افزایش احتمال وقوع طلاق.(فرضیه شماره 11)

-پیوستگی مثبت کامل بین مردسالاری و تمایل به سلطه برهمسرو فرزندان و سلطه ناپذیری همسرو افزایش احتمال وقوع طلاق.(فرضیه شماره18)

-پیوستگی مثبت کامل بین سوءظن همسر وافزایش احتمال وقوع طلاق.(فرضیه شماره 19)

-پیوستگی مثبت کامل بین عدم صداقت چه قبل وچه بعد از ازدواج وافزایش وقوع طلاق.(فرضیه شماره20) (همان منبع ص41)