بررسی آداب و احکام ازدواج در دینهای مزدایی و مسیحیت و اسلام
پژوهش بررسی آداب و احکام ازدواج در دینهای مزدایی و مسیحیت و اسلام در 230 صفحه ورد قابل ویرایش |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 277 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 230 |
بررسی آداب و احکام ازدواج در دینهای مزدایی و مسیحیت و اسلام
جایگاه و موقعیت زن
آنچه مسلم است این است که در هیچ یک از ادیان و فرهنگ ها زن از وضعیت و موقعیتی برابر با مرد برخوردار نبوده است. این وضعیت نابرابر در همة شئون زندگی نمود دارد.
احکام دینی زنان را مخاطب قرار نمی دهد و مسائل مربوط به ایشان به صورت غیر مستقیم و بواسطة مردان مطرح می شود اما این امر در ادیان بسته به فرهنگ ها متفاوت است به عبارت دیگر دامنة این نابرابری ها در همة ادیان یکسان نیست دراین فصل به بررسی وضعیت زن در ادیان مورد بحث می پردازیم.
مزدایی
در میان اقوام و ملل شناخته شدة باستان، هیچ جامعهای وجود ندارد که در آن به اندازة دین مزدایی در میان مرد و زن تعاملی خوب و سازنده وجود داشته باشد. به نظر میرسد که زن و مرد در اوستا از حقوقی برابر برخوردارند و نسبت به یکدیگر ارجهیتی ندارند. زن و مرد پرهیزکار معمولاً در کنار هم ذکر میشوند. خطابههای فلسفی که زرتشت در "گاتاها" نسبت به مردان و زنان ایراد میکند نشاندهندة وجود زنانی توانا در زمان زرتشت بوده است. وظایف زن در ایران باستان به فعالیتهای اقتصادی درخانواده محدود نمیشد، بلکه در پیشبرد معنوی و اخلاقی تمام جامعه نقش مهمی را ایفا میکرد او معلم اخلاق به حساب میآمد.[1] در اوستا همیشه زن یک جزء مهم جامعه شناخته شده و در همه حقوق اجتماعی حتی در مراسم مذهبی نیز با مرد برابر دانسته شده است. در ادعیه زرتشتیان، هرجا از فروهر در گذشتگان یاد شده، فروهر زنان پارسا نیز ستوده شده است. در ایران باستان زن مقام بسیار ارجمندی داشت و دربسیاری از شئون زندگی با مرد همکاری میکرد. درست است که پسر به خاطر شرکت در کارهایی مثل جنگ و شکار و کشاورزی مورد توجه و مهر بیشتر بود، آیات بسیاری دراوستا وجود دارد که در آنها فرد از درگاه خداوند و فرشتگانش خواستار پسر است. با این حال آیاتی در اوستا یافت میشود که بر یکسانبودن ارزش پسر و دختر دلالت دارد در دعای "اهمائه ریشچه"[2]، فرد درضمن درخواست نعمتهایی مانند تندرستی، شادمانی روانی، زندگی مرفه و آسوده از اهورا خواستار است که فرزندان نامی و مشهور نیز به او عنایت نماید، واژه اوستایی که در این دعا آمده است: "آسنا مچذره زینتم"[3] است که به معنی فرزند نامی و مشهور است و فرزند اعم از دختر و پسر است در اندرزنامه "آذربادمهراسپندان" آمده است زن و فرزند خود را از فرهنگ باز مگیر که تو را تیمار و رنج گران از آن نرسد و پشیمان نشوی. در مورد آموزش اصول اخلاقی و مذهبی و دیگر دانشها، تربیت دختر و پسر یکسان بود و هر دو به یک اندازه بهرهمند میشدند.[4]
پروفسور"کریستینسن"[5] خاورشناس نامی دانمارکی درکتاب خود به نام شاهنشاهی ساسانیان مینویسد: دوشیزگان ایران باستان تنها با وظایف خانوادگی آشنا نمیشدند، بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا میگرفتند و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی از آزادی عمل برخوردار بودند. این آزادی عمل به اندازهای بود که اگر دوشیزهای میخواست حتی برخلاف میل والدین خود، با پسری زناشویی کند، پدر و مادر او نمیتوانستند ازاین کار جلوگیری کنند و موبدان بدون رضایت والدین دختر نیز به تقاضای آنها برطبق قانون ترتیب اثر میدادند.
شوهر به عنوان "نمانوپئتی"[6] و زن به عنوان "نمانوپتنی"[7] خوانده میشد. "گایگر"[8] در کتاب تمدن ایرانیان خاوری مینویسد: «زن در صف همسری شوهر قرارمیگیرد نه از تابعین او، کنیزش نیست بلکه رفیق و همسر و در کلیه حقوق باید با او شریک و برابر باشد». در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و میتوانست صاحب مال و ملک از خود باشد. بنابه نوشتههای کتاب "نیرنگستان" زنان میتوانستند در سرودن "یسنا" و برگزاری مراسم مذهبی با مردان همکاری کنند یا خود به این کار مبادرت کنند. حتی در دوران سالخوردگی هنگامی که عادت زنانگی از آنها رفع میشد میتوانستند وظیفه نگهبانی آتش مقدس را به عهده بگیرند. زنان دانشمند بنا به کتاب "مادیکان هزار دادستان" (هزارماده قانون) میتوانستند به شغل وکالت دادگستری بپردازند و حتی گاهی بر مسند قضاوت بنشینند.[9] دربارة جایگاه والای زن در ایران باستان، در متن پهلوی "مادیکان هزار دادستان"، به مطالب جالبی برخورد میکنیم: ادارة خانواده به صورت عادلانهای میان پدر و مادر خانواده تقسیم میشد، مادر در ادارة امور داخلی خانواده اختیار تام داشت به گونهای که پدر حق دخالت در کارهای او را نداشت. ایرانیان باستان دختر را مجبور به ازدواج برخلاف میل خود نمیکردند. زن در میان ایرانیان باستان، جایگاه والایی داشت. او از موقعیتی برابر با مرد برخوردار بود، البته این مسأله در کتب دینی ایرانیان به طور آشکارا نمودی ندارد. دختر ایرانی نه تنها وظایف مربوط به خانواده، بلکه اصول اخلاقی و دینی اوستا را نیز فرا میگرفت. او هم در خانه و هم در بیرون از خانه از آزادی برخوردار بود. در اوستا در فهرست شخصیتهای نامبردهای که به خاطر قداست، خرد، قهرمانی و فداکاری ذکر شدهاند، نامهای زنان ممتازی به چشم میخورد. دختر به شوهری داده میشود که جوان، زیبا، سالم، هنرمند، خوشخو، فرهیخته و خوشبیان باشد. عنوان "مانوپتنی" یعنی بزرگ خانواده که اوستا به زن می دهد، نشاندهندة برابری جایگاه مرد و زن است. این مسأله درمتون پهلوی از جمله "دینکرد"، "مینوی خرد" و "دادستان دینیگ" نیز آمده است.[10] زنان ایرانی در دوران باستان در فن تیراندازی، اسبسواری، شمشیرزنی و دیگر فنون پهلوانی نیز آموزشهایی میدیدند و در شکار و جنگ شرکت میجستند.[11]
در دورة هخامنشیان، درصورتی که فرزند میدید که مادرش وارد مکانی میشود که او در آنجا ایستاده است درحالت ایستاده باقیمیماند تا مادر به او اجازة نشستن بدهد. حتی شاه نیز برای مادر خود احترام فراوان قائل میشد و درهنگام غذاخوردن پایینتر از مادر بر سر میز غذا مینشست.[12]
زنان در ایران برخلاف زنان در یونان و روم از حق مالکیت برخوردار بودند و نیز بسیاری از زنان جامعه ایران ساسانی که مربوط به طبقه بالای جامعه بودند، از حقوق اجتماعی بهره مییافتند. همچنین دوده سالار (بزرگ خانواده) میتوانست آنان را برخود سالار و صاحب اختیار یا به اصطلاح پادشاه کند. در آن صورت زن میتوانست شخصاً همسر اختیار کند و نیز برخلاف زنان طبقات پایین، در دادگاه گواه یا داور باشد.[13]
در درون خانواده زن از ارجمندی و قدرتی برخوردار بود که به نقش او به عنوان مادر خانواده (کدبانو) بازمیگشت. در آن دوره اعتقاد بر این بود که "فرهخانه" با کدبانو پیوند دارد و هرگاه جسد او را از خانه بیرون برند "فرهخانه" با وی به در خواهد رفت. فرزندان ملزم بودند که هم از پدر و هم از مادر فرمانبرداری کنند. همسر کدخدا میتوانست در اموال شوهر شریک او باشد. زن حق مالکیت داشت و میتوانست درآمد ویژه ای داشته باشد و دستمزد خود را برای خود نگهدارد. وقتی زن و شوهر با هم وام میگرفتند، به صورت شریک متضامن با آنها رفتار میشد و وامدهنده میتوانست درغیاب شوهر وام را از زن بازپس گیرد.[14]
تکهمسری: از گذشتههای دور تنها تک همسری در ایران مطرح بوده است. در این باره مستندات روشنی در متون اوستایی وجود دارد. در "ویدیوداد" در این باره که چگونه فرد گناهکار میتواند روان خود را از گناه پاک کند آمده است که فرد گناهکار باید خواهر یا دختر حلقه به گوش خود را که به سن 15 سالگی رسیده است به مرد پرهیزگاری بدهد.(ویدیوداد 15/14) واژة دختر یا خواهر به صورت مفرد آمده است که نشان میدهد که تنها تکهمسری را تأیید میکند. در نیایش پازند مربوط به ازدواج که امروزه در مراسم ازدواج زرتشتی خوانده میشود داماد از نظر داشتن بر زن دیگر برحذر میشود و این والاترین آموزة اخلاقی در تکهمسری است.[15]
دختر زرتشتی تشویق میشود که در آینده مایة سرور و شادمانی همسر خود باشد بر اساس "ویدیوداد"، سعادت نه تنها در دورة اوستا بلکه در دورة پهلوی نیز تکهمسری تنها صورت ازدواج در میان ایرانیان بود و این نوع ازدواج مبانی دینی داشت. آذرباد مهراسپندان به پسر خود نصحیت میکند: همواره به یک زن منصف و معتدل عشق بورز و تنها با او ازدواج کن. بعضی بزرگان در ایران باستان با بیش از یک زن ازدواج کردهاند.
اما بر اساس دین و همچونین بر اساس کتاب پهلوی "مادیگان هزاردادستان" ایشان اجازة چنین کاری نداشتند امروزه زرتشتیان ایران، هند و مناطق دیگر ازدواج تکهمسری را از نیاکان خود به ارث بردهاند.[16]
اگر دختری به سن 15 سالگی برسد و پدر وی او را شوهر ندهد و در صورتی که بدون اجازة پدر با مردی ازدواج کند این ازدواج شرعی است آن دختر در چنین ازدواجی خودسرزن (خودرأی) خوانده میشود.[17]
چند همسری: کریستین بارتلمه "پادشاه زن" را همسر مشروع و "چاکرزن" را همسر ثانوی یا درجه دوم میخواند. او میگوید بر اساس قانون دورة ساسانی مرد میتوانست هر تعداد زن و یا زن موقت و یا کنیز داشته باشد.جی.کی. نریمان[18] پیرو این عقیده بارتلمه میگوید نه تنها پادشاهان به ازدواج چند همسری و داشتن زنان موقت اقدام میکردند، بلکه بر اساس مدارک موجود روابط جنسی خارج از ازدواج مورد تأیید قانون بود. داشتن زن موقت نیز امری قانونی به حساب میآمد.[19] بر اساس سنت، زرتشت سه همسر اختیار کرد که دو تن از ایشان آزاد و یکی خدمتکار بود. بعدها در دورهای که "مادیکان هزار دادستان" نوشته شد، چندهمسری به رسمیت شناخته شد. [20]
ازدواجهای پنجگانه: با اینکه دین و قانون به مرد ایرانی اجازه میداد که تنها یک زن اختیار کند شرایطی که بر اساس آن ازدواج صورت میگرفت متفاوت بود و میتوان آنها را به پنج گونه تقسیم کرد که بر اساس آنها زن پارهای امتیازات بدست میآورد یا از دست میداد. این مسأله در "مادیگان هزار دادستان" توضیح داده شده است.[21]
1- ازدواج "پاتخشی":[22] بهترین نوع ازدواج، "پاتخشی" بود که بر اساس آن دوشیزه با رضایت والدین یا سرپرستان خود ازدواج میکرد و چنین دختری و فرزندان وی در این جهان و آن جهان به آن مرد تعلق دارند و از تمام امتیازات زندگی مشترک اعم از ارتباط با خانه پدری و خانواده شوهر خود برخوردار میشد. در نیایش پازند مربوط به ازدواج که امروزه خوانده میشود، دینیار از ولی داماد یا شاهد میپرسد: آیا با پرداخت دو هزار درهم و دو دینار به این دوشیزه یا "شاهزن" موافق هستی؟ معادل ازدواج "پاتخشی" در پهلوی واژة شاه یا پادشاه را داریم. "شاهزن" را میتوان به معنای بانوی بزرگ یا زن با اقتدار معنا کرد. شاه معانی مختلفی دارد و در اینجا منظور از "شاهزن"، همسری است که واجد شرایط ممتاز است.[23]
2- ازدواج خودسری: در صورتی که دوشیزهای برخلاف میل والدین یا سرپرست خود ازدواج کند به این ازدواج، ازدواج خودسری گفته میشد. دختر میتوانست بدون رضایت ولی خود ازدواج کند[24] چنین دختری از والدین خود ارث نمیبرد، البته این محرومیت از ارث تا وقتی است که پسر بزرگ آن زن او را به عنوان "پادشاه زن" به پدر خود بدهد.[25] باید گفت محرومیت چنین دختری از ارث والدین امری الزامی نبود و والدین در صورت تمایل میتوانستند او را از ارث بهرهمند سازند.
3- ازدواج "چاکر": در صورتی که مرد بیوهای با زن بیوهای ازدواج کند، این ازدواج کاملاً "چاکر" خواهد بود. اما اگر مرد بیوهای با دوشیزهای یا مرد ازدواج نکردهای با بیوهای ازدواج میکرد این ازدواجها نیز از نوع "چاکر" محسوب میشد. شوهر زن "چاکر" میتوانست به آن زن موقعیت "پاتخشی" یا وضعیت ممتاز دهد.[26] اگر این زن از شوهر اول خود فرزندی نمیداشت، موقعیتی مانند "ستر زن" مییافت و نیمی از فرزندی که از شوهر دوم به دنیا میآورد به همسر اول او تعلق مییافت و خود آن زن در هر حال در جهان آخرت به شوهر اول خود تعلق داشت.[27] این زن در سراسر زندگی در خانه شوهر مقام کدبانویی خانه را داشت و از همگی حقوق و مزایای "پادشاه زن" در طول عمر برخوردار بود. پس از درگذشت، آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی برای او تا سی روز، از طرف شوهر دوم برگزار میشد، اما تمام هزینههای پس از آن به عهده بستگان شوهر اول بود. ایرانیان باستان معتقد بودند که در جهان دیگر این زن از آن شوهر نخستین خود است و
به همین علت پیوند زناشویی او با شوهر دوم با نام "چاکر زن" بسته میشد.[28]
4 - ازدواج "اِیوکین":[29] در صورتی که دختر تنها فرزند پدر به حساب آید، پدر این امتیاز را داشت که دختر را به شرطی به عقد ازدواج کسی درآورد که فرزند آن دختر فرزندخواندة او شود. پس از این که فرزند اول چنین دختری به فرزند خواندگی اولیاء وی درمیآمد او وضعیت پادشاه
زن مییافت. البته در صورتی که فردی دارای چند دختر بود و فرزند پسری نداشت میتوانست کوچکترین دختر را به عنوان ایوک به عقد و ازدواج فردی درآورد. آنچه مسلم است این بود که پسری که از این راه به پسرخواندگی در می آمد از پدربزرگ خود نیز ارث میبرد پدر نسبت به دختر دختر نیز چنین حقی داشت می توانست او را فرزند خواندة خود کند که در چنین شرایطی دختر و شوهر وی میتوانستند به جای یک سوم دارایی وی که درمورد فرزند خواندگی پسر از پدرِ دختر اخذ می شود نصف دارایی او را بدینمنظور دریافت کنند. زن "ایوک" به معنای زنی است که با امتیاز خاص تکفرزندی ازدواج کرده است.[30]
5- ازدواج "ستر": واژه "ستر"[31] یا "ستر"[32] در زبان پهلوی به معنی فرزند است و واژههای "استر" و "سترون" در پارسی سره از این واژه گرفته شده است. استر از دو جزء "اَ" ادات نفی و "ستر" به معنی اولاد تشکیل شده است. بنابراین معنی ترکیبی آن میشود، بیفرزند یعنی حیوانی که نازا است و بچهدار نمیشود و امروز آن را قاطر میگویند ولی سترون مرکب است از دو جزء "ستر" و "ون" است. ستر مخفف "استر" و "ون" به معنی مثل و مانند و معنی کامل آن میشود مانند "استر".[33] این ازدواج بیشترین فایده را برای خانوادههای فقیر داشت: اگر مردی ازدواج نکرده یا بدون فرزند میمرد، بستگان او جهیزیه و ملزومات ضروری را برای دوشیزهای که شرعاً به عقد مرد متوفی درآمده است و یا زن بیفرزند وی فراهم میکردند و او را به عقد ازدواج مرد دیگری درمیآوردند. شرط مهم این نوع ازدواج این بود که آن زوج دست کم یکی از فرزندان خود را که ترجیحاً پسر باشد به نام مرد متوفی کند. البته اعتباراً نیمی از چنین فرزندی به شوهر متوفی زن و نیم دیگر وی به شوهر دوم زن تعلق مییافت و این راهی بود که معمولاً ازدواج ستر بر اساس آن انجام میشد همچنین در صورتی که مرد ازدواج کرده از فرزنددار شدن نا امید میشد میتوانست با زنی چنین پیمان ازدواجی ببندد و سپس به طور حقیقی و با هزینه خود، او را به عقد ازدواج مرد دیگری درآورد. این شکل اخیر از ازدواج میتوانست برای دوشیزگان مستمند بسیار سودمند باشد و زندگی راحتی برای ایشان فراهم کند و ایشان را از امتیازات زیادی بهرهمند سازد. ستر به معنای ازدواج صوری به منظور صاحب فرزند شدن مرد بیفرزند است. این پنج گونه ازدواج حقوق متفاوتی را برای زوجها به دنبال میآورد، اما حقوق و مسئولیتهای اساسی زوجها و والدین و فرزندان معمولاً یکی بود و برای هم به طور یکسانی رعایت میشد. [34]
ازدواج دروندینی: بر اساس دین زرتشت مرد و زن تنها باید با همکیشان خود ازدواج کنند از "ویدیوداد" درمییابیم که اگر یکی از بستگان با فردی غیر از کیش خود ازدواج کند باید طرد شود. این امر در ایران باستان یک حکم اخلاقی به حساب میآمد بنابراین، ازدواج فرد زرتشتی با فردی غیر از کیش زرتشتی حرام و ممنوع است. در نیایش ازدواج که امروزه زرتشتیان در مراسم ازدواج میخوانند، از عروس و داماد خواسته میشود که به اهورامزدا به عنوان خداوند و به زرتشت به عنوان پیامبر خود اقرار کنند. این نشان میدهد که عروس و داماد باید زرتشتی باشند. اگر در مواردی شاهان و بزرگان در ایران از خارج از کیش خود همسری اختیار کردهاند، مواردی استثنایی به حساب میآیند. در اکثر این موارد، ملاحظات سیاسی، ایشان را به چنین کاری وا داشته است.[35]