نابترین فایلها

فایلهای کمک آموزشی

نابترین فایلها

فایلهای کمک آموزشی

دانلود بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش

بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش

تحقیق بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش در 47 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش

تحقیق بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش 
پروژه بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش 
مقاله بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش 
دانلود تحقیق بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش
پروژه
پژوهش
مقاله
جزوه
تحقیق
دانلود پروژه
دانلود پژوهش
دانلود مقاله
دانلود جزوه
دانلود تحق
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 31 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 47

بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش


مقدمه

«... یکی از نهادهای مهم اجتماعی، نهادآموزش و پرورش است که مسئولیت مهمی را در تربیت کودکان، نوجوانان، جوانان بر عهده دارد.

امروزه آموزش و پرورش بیشتر به شکل رسمی و شهری و سازمان یافته در سطحی گسترده جریان داشته و ارتباطی تنگاتنگ با رشد اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی دارد. نگاه گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عاملی موثر در فعلیت بخشیدن به امکانات بالقوه و ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان،ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در اجزاء برای زندگی و بالاخره تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و قرب الی‌الله، اهمیت امروزه این نهاد اجتماعی را بیش از پیش نشان می‌دهد.

و کل نظام آموزش و پرورش، در حقیقت نظامی است تربیتی که امروزه روی فرد انسانی پیاده می‌شود و این انسان با صفات و ویژگیهای متعدد و متنوعی که دارد، موجودی بسیار پیچیده و استثنایی است که تربیت و هدایت وی بدون شناخت دقیق این صفات به درستی و آسانی مقدور نخواهد بود.

شناخت، تنها از راه مطالعه چند کتاب با چند مورد خاص پیدا نمی‌شود، بلکه به ممارست و عمل نیاز دارد. و تربیت (آموزش و پرورش) با کوشش برای تغییر رفتار فرد، هنگامی و در صورتی موفقیت‌آمیز خواهد بود که مربی، اعم از مادر و پدر و معلم موضوع تربیت را درک کند و او را انسانی بارآورد که لازمه یک جامعه ایده‌آل باشد.

انسان شدن یا به خصایص انسانیت دست یافتن و آراسته شدن جز از راه «تربیت سالم» امکان ندارد. تربیتی که به کلیت رفتار انسان توجه دارد و بهره‌مندی از زندگی سالم را هدف عمده خود تلقی می‌کند. تربیتی که امروز انسان را فدای آینده نمی‌کند بدون این که از آینده او ارزش حیاتی آن غافل باشد.

البته نباید از نظر دور داشت که نهاد آموزش و پرورش از نظر تربیتی پس از خانواده قرار دارد. همچنان که از دیدگاههای متفاوت و مستند علوم زیستی- تربیتی از جمله روانشناسی، تربیت اولیه کودک و خودآدمی در محیط خانواده پایه‌ریزی می‌شود که بعد از آن طبعاً وارد خانه دوم یعنی مدرسه شده و بعد به اجتماعی بزرگتر از هر دو اجتماع قبلی به نام جامعه قدم می‌گذارد.

پس خانواده به عنوان نخستین گروه راهنمایی - تربیتی، با دوام‌ترین عاملی است که در رشد شخصیت تاثیر می‌گذارد. تاثیر خانواده بخصوص در شیئی اولیه کودک نقش‌پذیری بیشتری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است. کودک در محیط خانوادگی خود و به وسیله آن با زندگی جمعی و فرهنگی جامعه خود آشنا می‌شود.

به طور کلی، فرهنگ و ماهیت زندگی خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان، سن و روابط فرزندان با یکدیگر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، افکار و عقاید و آداب و رسوم متداول در خانواده، در رشد و تکامل روانی و شخصیت فرد موثرند. در این اثنا و در همان هنگام که احتمالاً فکر می‌کنیم خانواده‌ها مطمئن‌ترین مکان برای تربیت سالم هستند؛ از همین مکان امن و مطمئن فرزندانی بیرون می‌آیند که هر چند وارد مدرسه می‌شوند و تحت تربیتی اصولی‌تر قرار می‌گیرند ولی اندرون تاریکی از بار غم و اندوه و مشکلات با خود به محیط مدرسه می‌آورند که اگر خوب جهت داده نشوند احتمالاً خسارت جبران ناپذیری را به پیکره خود، مدرسه و در نهایت یک نظام تربیتی تدوین شده وارد سازند. مشکلاتی که حاصل دیده‌ها و شنیده‌های خود دانش‌آموز از اعمال و رفتار والدین خود می‌باشد و او تا مرحله ورود به فضای دیگری غیر از خانه آنها را لمس کرده و تحت تاثیر نقاط منحنی آن مسائل قرار گرفته است.

به طول کلی، طبقه‌بندی مشکلات نوجوانان- از بدو ورود به دوره راهنمایی تحصیلی تا اواسط دوره آموزش متوسطه- بر حسب اهمیت و فراوانی عبارتند از:

روابط خانوادگی، مشکلات مادی، مشکلات مدرسه‌ای، معلمان، روابط با جنس موافق و مخالف، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، مشکلات سازشی و غیره که عواملی از جمله: ترس، نگرانی، کم رویی، خشم، حسادت، احساس حقارت، اضطراب، ناکامی، تعارض و ... را سبب شده که پیامدهای حاصل از این مشکلات و عوامل به عنوان بخش عمده‌ای از معضلات، مدارس‌ ما را درگیر مسائل پیچیده رفتاری و تربیتی می‌کند ...

در حالی که یک نظام تربیتی سالم معتقد است که انسان وقتی می‌تواند از سعادت واقعی هر دو جهان برخوردار شود که دست و دل و مغز او هماهنگ تربیت یابند و او از بدن سالم، عاطفه سالم و فکر سالم بهره‌مند گردد.

مولانا می‌فرماید:

هر کسی از ظن خود شد یارمن
سر من از ناله من دور نیست


وز درون من نجست اسرار من
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

علاوه بر شناخت هر یک از دانش‌آموزان، آگاهی به عواملی که رفتار آنان را نیز برانگیخته است ضروری می‌نماید. و لزوم دستیابی به این آگاهی، پرداختن به درون و اسرار ناگفته خود دانش‌آموز است که وظیفه‌ای است بس خطیر و حساس که توجه مربیان ومسئولین تربیتی مدرسه را می‌طلبد.

زیرا با نفوذترین و محبوبترین فردی که می‌تواند در این مرحله حساس (تربیت) به فراگیر کمک کند، معلم است، به همین جهت دانش‌آموزان، معلم را به عنوان یک الگو می‌پذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب و بد او سرمشق می‌گیرند و خود را با وی همسان می‌سازند. دانش‌آموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتی خدمتگزار مدرسه را زیر نظر دارند و از طرز برخورد معلمان با مدیر مدرسه، معلمان با یکدیگر، معلمان با دانش‌آموزان، درس می‌گیرند و از اخلاق و رفتار معلم، از طرز اداره کلاس، رعایت عدل و انصاف در نمره دادن، از وقت شناسی و رعایت نظم، از دلسوزی و مهربانی از خوشرویی و فروتنی، از دینداری و التزام به ضوابط شرعی، از اخلاق خوش و با ادبی، از خیرخواهی و نوع دوستی معلم نکته‌ها می‌آموزند. همچنین از اخلاق و رفتار و کردار بد معلمان متاثر می‌شوند و خود را با آنان همسان می‌سازند.

کوتاه سخن این که شغل معلمی حساسترین و پر مسئولیت ترین شغلهاست.

«لان یهدی الله بک رجلاً و اجراً خیر لک من الدنیا و مافیها» (1)

بدین ترتیب روشن می‌شود که اصلاح جامعه باید بعد از اصلاح خانواده و بعد از آن اصطلاح مدرسه، بوسیله پرورش و به کار گرفتن معلمان خوب و شایسته انجام بگیرد. که مراکز تربیت معلم و دانشکده‌های تربیت مدرس و دبیر در این رابطه مسئوولیت بزرگی را بر عهده دارند.

انتظار می‌رود ارباب فضل و ادب، مربیان محترم پرورشی، گروههای مشاوره و راهنمایی، بالاخص مدیران مجرب آموزشگاهها در این ارتباط اهتمامی بسزا نموده و متوجه باشند که هر فرد دانش‌آموز که از زیر دست معلمان خارج می‌شود، مستقیماً یافته‌های خود را در اجتماعی به مرحله اجرا خواهند گذارد که معلمان نیز در آن زندگی می‌کنیم. امید که این مقدمه کوتاه قطره‌ای باشد از دریای بیکران و پر تلاطم تعلیم و تربیت اصولی و جهت‌دار.

برخواهند انگیخت.

در کتاب «بچه‌ها را چگونه تربیت کنیم؟» مولف پیرامون مکافات و مجازات مواردی را آورده است از آن جمله:

«1- تشویق و تهدید تا یک درجه در بعضی مواقع لازم و موثر است. ولی افراط هر دو مضر است. در صورت امکان تشویق را بر تهدید مقدم باید داشت.

2- بچه‌ها حس منیت و غرور مردانگی دارند و با تحریک و تغذیه این حس‌ها بیشتر به تکمیل اخلاق و تقویت هوش و فعالیت ایشان موفق توان شد. اما نباید گذاشت این حس به درجه حسر و تحقیر دیگران برسد.

3- بچه را باید طوری عادت داد که تکلیف خود را از روی میل و احتیاج درونی ادا نماید نه از راه امید و ترس.

4- بیم و ترس ضررهای بسیاری دارد و یکی از آنها اینست که اعصاب بچه همیشه در انقباض مانده، پرو بال نمی‌گشاید. از آن روز قوای دماغی او علیل بلکه مفلوج می‌ماند.

5- مجازات بدنی از قبیل زدن و سرپانگاه داشتن و حبس کردن و از غذا ممنوع داشتن و امثال اینها به کلی باید رفع بشود. با این قبیل مجازاتها به خیال اصلاح نفس بچه مرتکب کاری می‌شود که ضررش بیشتر از تقصیرات بچه است» (11)

پس تنبیه بدنی غالباً سازنده نیست؛ بلکه به عنوان یک عامل بازدارنده در تربیت محسوب می‌شود. کودک ممکن از ترس کتک‌کاری به حسب ظاهر دست از کار خلاف بر دارد و در حضور اولیا و مربیان آن کار انجام ندهد، اما عادت بد او غالباً از بین نمی‌رود.

تنبیهات بدنی گاهی ضررهای غیرقابل جبرانی را هم به همراه دارد که می‌توان به اهم آنها در سه مورد اشاره نمود:

1- کودک عادت می‌کند که در برابر زور بدون چون و چرا تسلیم گردد و با این منطق خو بگیرد، که زور و قلدری پیروز است. هر وقت عصبانی لگدی بزن و باکی نداشته باش.

2- تنبیهات بدنی احیاناً ممکن است در کودک عقده‌ای نسبت به اولیا و مربیان ایجاد کند و حالت طغیان و سرکش را در او برانگیزد.

3- کودک را ترسو بار می‌آورد. بوسیله کتک، شخصیت کودک در هم شکسته می‌شود و تعادل روحی او بر هم می‌خورد و احتمالاً به بیماریهای روانی مبتلا می‌گردد.

و مضافاً این که تنبیه بدنی بیشتر سبب افسردگی می‌شود. و آن موقعی است که تنبیه شونده به دلیلی نتواند در مقابل تنبیه کننده رفتار پرخاشگرانه متقابل نشان دهد. در چنین شرایطی فرد به نوعی تهاجم تلافی جویانه به درون متوسل می‌شود که توام با خودخوری و احساس خودکم‌بینی است.

شاید به بسیاری از اولیا و مربیان برخوریم که حالا روی آگاهی به ضرر و زیان تنبیه بدنی و یا ناآگاهانه، از تنبیه بدنی دوری جسته و برای تربیت کودکان، از تنبیهات غیر بدنی استفاده می‌کنند. این قبیل تنبیهات نیز چون بر اساس منطق و اصول رسمی راهنمایی و مشاوره نیست و با فطرت پاک انسانی سازگاری ندارد، لذا ضررشان کمتر از تنبیهات بدنی نخواهد بود.

«آنچه زخم زبان کند بر مرد                                 زخم شمشیر جان تسان نکند»

امیر مومنان، حضرت علی- علیه السلام- می‌فرمایند:

«بسا سخنی که از حمله شدیدتر است.» (12)

نتیجه‌گیری

بر اساس تحقیقات روانشناسان اجتماعی، اطفالی که در دوره کودکی محبت نبینند در بزرگی خشن، ناهموار و عقده‌ای بار می‌آیند. منشاء بسیاری از شرارتها و جنایتهای کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان کمبود محبت است. بسیاری از خودکشیها و ناکامیها حتی برای بزرگسالان به مناسبت احساس عدم محبت توسط فرد یا افراد معین است. منشاء بسیاری از فرارهای کودکان از خانواده با همه عواقب نابهنجارش بدان علت است که خود را در خانواده تنها می‌بیند. کسی با آنها در تماس عاطفی نیست؛ به آنها مهر نمی‌ورزد یا به آنها ابراز علاقه نمی‌کند و یا خواسته‌هایشان را مورد توجه قرار نمی‌دهد.

در مدرسه نیز باید دانش‌آموزان به معلمان و معلمان به دانش‌آموزان علاقه داشته باشند و هر دو به یکدیگر تاثیر بگذارند. این رابطه نه می‌تواند رابطه عشق باشد و نه می‌تواند رابطه تسلط باشد. زیرا عاشق، شخصیت خود را در معشوق گم می‌کند و فرد مسلط، شخصیت دیگر را منکوب شخصیت خود می‌سازد. این رابطه مستلزم اشتراک و تصرف متساوی معلم و دانش‌آموز است.

پس می‌توان از مطالب گفته شده نتیجه گرفت که رفتار معلم و دانش‌آموز باید طوری باشد که نه تنها معلم دانش‌آموز را تعلیم می‌دهد، بلکه دانش‌آموز نیز معلم را دگرگون کند. پس بر اثر زوال اصل تسلط معلم بر دانش‌آموز، رابطه رفاقت‌آمیز زمینه آموزش و پرورش شده و مدرسه که سابقاً محلی برای تعلیم بوده، به صورت موسسه‌ای تربیتی در می‌آید.

معلم باید شاگردان خود را درک کند و آنها را درست بشناسد. این نکته در تنظیم مدارس و وضع برنامه و رفتار شاگردان و روشهای تعلیم و تربیت و در هر جهتی از جهات مربوطه به مدرسه، اثر فراوانی دارد.

معلمانی که شاگردان خود را درک می‌کنند، آنها خواهند دانست که رفتار شاگرد تحت تاثیر گروهی از عوامل مختلف است. می‌فهمند که هر شاگردی در شخصیت خود، منحصر و جدای از دیگران است. و در تعلیم و تربیت آنها امتیازات فردیشان را در نظر می‌گیرد.

معلم باید همواره در حال پیشرفت و رشد فکری خود باشد و تحولات لازم در معارف و معلومات او صورت گیرد. به این معنی که لحظه به لحظه، در حال تکمیل و تجدید معارف خود باشد و با پیشرفتهای روانشناسی و تعلیم و تربیت و تحول زمان و اوضاع اجتماعی، همگامی نماید.

دانلود بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.