بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی عزت نفس در کودکان دوره پیش دبستانی
بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی عزت نفس در کودکان دوره پیش دبستانی |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 46 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 12 |
بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی عزت نفس در کودکان دوره پیش دبستانی
مقدم
دوران کودکی مهم ترین و حساس ترین دوران شکل گیری شخصیت فرد است بی توجهی به ان نتایج جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت زیرا پایه و اساس جامعه فردا را کودکان امروز تشکیل می دهند در جامعه ای که کمتر به کودکان توجه می شود شود کودکان نابهنجار و بزهکاری بیشتری مشاهده می شود و معضلات اجتماعی بیشتری مشاهده می شود.
با توجه به اهمیت و جایگاه کودکان ، بررسی مشکلات و رفع انها شایان توجه است یکی از مشکلاتی که دامنگیر کودکان است و به وفور مورد توجه متخصصان بالینی و روانشناسان قرار گرفته ، اختلال سلوک است .اختلال سلوک همواره توجه صاحب نظران رشته های مختلف را به خود جلب کرده است . علت این امر شاید پیچیدگی و تنوع علل ایجادکننده اختلال سلوک از یک سو و تنوع مسائل رفتاری و پیامدهای آن در زمینه های مختلف از سوی دیگر باشد. اختلال سلوک مجموعة پایداری از رفتارهایی است که با گذشت زمان شکل می گیرد و با علائمی مثل بی رحمی به حیوانات و مردم ، تخریب اموال ، نیرنگ ، فریبکاری ، دروغگویی ، دزدی ، تجاوز به حقوق دیگران مشخص می شوند. چنین مسائلی ایجاد مشکلات جدی برای بیمار، خانواده و اجتماع خواهد کرد.
حداکثر شیو ع اختلال سلوک در دور ه کودکی و نوجوانی می باشد و میزا ن شیوع بر حسب نوع مطالعات مختلف و جمعیت های مورد مطالعه متفاوت است . در حدود6-16 در صد پسر ها و 2-9 در صد دختران زیر 18 سال مبتلا به این اختلال گزارش می شود و در برخی مطالعات شیوع کل آن را در جمعیت بین 8-16 سال حدود5-10 درصد می دانند(بورس و دالتون ،2004 ؛استینر،2000 ؛ هیل 2002) شیوع اختلال سلوک در مطالعه راترو همکاران 4% گزارش شده است(راتر و همکاران ،1970). بر اساس نحوه نمونه گیری ، تعریف بیماری و ابزار سنجش شیوع بین یک تا 16 درصد و نسب ت مرد به زن 5، 1 تا 3 گزارش شده است. در مطالعه سلیمی و همکاران که در دانش آموزان 11-14 ساله جنوب لندن انجام شده 10% کل دانش آموزان دچار اختلال سلوک بودند، 9/8% دختران 7/12% پسران ، که نسبت به مطالعات قبلی نسبت دختران افزایش یافته است (سلیمی ،1377). در مطالعه دیگری که بر اساس پرسشنامه راتر انجا م گرفت ، شیوع اختلال سلوک بر اساس پرسشنامه معلم در دختران 5/19% و در پسران 3/29% گزارش شده است (ضیاءالدینی و شفیع زاده ،1379). ودر پژوهش دیگری که توسط ضیاءالدینی و همکاران انجام شد شیوع اختلال سلوک در پسران 2/13% و در دختران 3/7% بدست امد(ضیاءالدینی و همکاران ،1386).
هیچ عامل واحدی نمی تواند رفتار ضد اجتماعی و اختلال سلوک کودک را توجیه کند. بلکه بسیاری ازعوامل زیستی- روانی- اجتماعی در پیدایش این اختلال نقش دارند. به طور کلی بدترین پیش آگهی اختلال سلوک مربوط به کودکانی است که علایم را در سنین پایین تری بروز می دهند، تعداد بیشتری از علایم را دارند و این علایم را بیشتر بروز می دهند. این موضوع تا حدودی ناشی از آن است که مبتلایان به اختلال سلوک شدید ظاهراً در سال های بعدی زندگی بیشتر مستعد ابتلا به اختلالات دیگر مثل اختلالات خلقی و اختلالات مصرف مواد هستند. می توان گفت هرچه اختلالات روانی همزمان در کسی بیشتر باشد زندگی او مشکل تر و آشفته تر خواهد بود(کاپلان و سادوک).
یکی از مسائلی که ممکن است در کودکان دارای اختلال سلوک وجود داشته باشد ضعف در خود پنداره است خودپنداره را می توان درک فرد از خودش دانست که در نتیجة تجربیات فرد با محیط و رابطة او با دیگران شکل میگیرد (رین و کانینگام ،2008) خودپنداره نظام پویایی است که با اعتقادات، ارزشها، رغبت ها، استعدادها و تواناییهای فرد ارتباط دارد. این عوامل به نوبه خود تعیین کننده مسیر زندگی فرد است (شفیع آبادی و ناصری، 1388). خودپنداره ارزیابی کلی فرد از شخصیت خودش است. این ارزیابی ناشی از ارزیابیهای ذهنی فرد از ویژگی های خود است که ممکن است مثبت یا منفی باشد. خودپنداره مثبت نشان دهنده این است که فرد خودش را در مقام شخصی با نقاط قوت و ضعف می پذیرد و این امر موجب بالا رفتن اعتماد به نفس او در روابط اجتماعی می شود. خودپنداره منفی منعکس کننده احساس بی - ارزشی و بی لیاقتی و نیز ناتوانی خود است(بونگ و اسکالویک2003)
ساختار خودپنداره همانگونه که بسیاری از پژوهشگران اظهار داشتهاند، شامل » خودواقعی real self « (دیدگاه فرد از آنچه واقعاً هست) و »خود ایده آلideal self «( تصور فرد از آنچه دوست دارد درآینده بشود) است. هر چه اختلاف بین این دو کمتر باشد فرد از لحاظ روانی در وضع مطلوب تری به سر می برد(آلفلد-لیرو و سیگلمن ،1997) بدون شک اساسی ترین کلید شخصیت و رفتار انسان تصویری است که فرد در ذهن خود از خویشتن دارد. حتی کارهای بزرگی که انجام می دهیم بستگی به تصویری دارد که از خود ساخته ایم. اگر تصویری که از خود داریم اصلاح پذیر باشد مسلماً بر شخصیت و رفتارمان اثر خواهد گذاشت. تصویری که انسان از خود دارد استعدادهای او را در زمینه های گوناگون رقم می زند؛ لذا، هرچه تصویر بهتری از خود داشته باشیم مؤثرتر و خلاق تر خواهیم بود(رضاپور میرصالح و همکاران ، 1389).
زندگی تحصیلی، یکی از مهمترین ابعاد زندگی اشخاص است که بر سایر ابعاد زندگی تاثیر فراوان دارد. در این بین یکی از مسایل و مشکلات اساسی زندگی تحصیلی افراد و نظام آموزشی هر کشور، مساله ی افت تحصیلی و پایین بودن سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان آن کشور است(زهرا کار، 1385 ). این پدیده، علاوه بر زیان های هنگفت اقتصادی،سلامت روانی فراگیرندگان را مخدوش می نماید. منظور از افت تحصیلی، کاهش عملکرد تحصیلی درسی فراگیرنده از سطح رضایت بخش به سطح نامطلوب است. عوامل مختلفی بر عملکرد تحصیلی افراد تاثیر می گذارند که متخصصان تعلیم و تربیت آنها را به چهار دسته شامل عوامل فردی، عوامل آموزشگاهی، عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی تقسیم کرده اند (زهراکار،1384).
یکی از عواملی که می تواند عملکرد تحصیلی و خودپنداره افراد دارای اختلال سلوک را تحت تاثیر قرار دهد آموزش مهارت های اجتماعی می باشد.
سال های نوجوانی مرحله مهم و برجسته رشد و تکامل اجتماعی و روانی فرد به شمار می رود. در این دوره نیاز به تعادل هیجانی و عاطفی به خصوص تعادل بین عواطف و عقل، درک ارزش وجودی خویشتن خودآگاهی با انتخاب هدف های واقعی در زندگی، استقلال عاطفی از خانواده، حفظ تعادل روانی و عاطفی خویش در مقابل عوامل فشارزای زندگی و محیطی و برقراری روابط سالم با دیگران، کسب مهارت های اجتماعی لازم در دوست یابی، شناخت زندگی سالم و مؤثر و چگونگی برخورداری از آن مهم ترین نیازهای نوجوان می باشد. بنابراین کمک به نوجوانان در رشد و گسترش مهارت های اجتماعی مورد نیاز برای زندگی مؤثر، ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات و حل آن و همچنین کمک به آنها در رشد و تکامل عواطف و مهارت های اجتماعی لازم جهت سازگاری موفق با محیط اجتماعی و زندگی مؤثر و سازنده در جامعه ضروری به نظر می رسند به سبب بروز مسائل خاص، این دوره، با نوعی سردرگمی همراه با کاهش عزت نفس، خود کم بینی و خودپنداره منفی همراه با احساس خشم و پرخاشگری همراه است که سبب کاهش فعالیت های طبیعی و تعاملات اجتماعی می شود. به وسیله آموزش مهارت های اجتماعی به نوجوان می توان وی را برای ادامه یک زندگی مطلوب یاری نمود. بنابراین توجه به نقاط مثبت، تقویت اعتماد به نفس و احساس خودباوری و خود ارزشمندی از مهمترین کارهایی است که بزرگان دین و علمای تعلیم و تربیت به آن توجه خاصی داشته اند. تکریم شخصیت چیزی است که نوجوانان سخت بدان نیاز دارند. از این رو ترغیب و تشویق نوجوان، ایجاد الگوهای رفتاری موفق، تقویت مهارت های اجتماعی وی، اجتناب از هرگونه رفتار تنبیهی و تحقیرآمیز و یاد دهی شیوه های صحیح غلبه بر ناملایمات زندگی از مهم ترین اقداماتی است که می توان در مسیر کمک به نوجوانان انجام داد نوجوانی که از لحاظ عاطفی در محیط خانواده مشکل دارد با هر محرک کوچکی برانگیخته می شود و پرخاشگری می کند لذا وقتی وارد اجتماع می شود نمی تواند با هر موقعیتی خود را سازگار سازد. چنین فردی به راحتی مناسبات اجتماعی خود را برهم می زند و رفتاری از خود نشان می دهد که علامت عدم رشد وی در بعد اجتماعی است. براساس پژوهش های انجام شده عواملی نظیر، مهارت های اجتماعی)برقراری ارتباط مطلوب، ابراز وجود، همکاری، خودافشایی، خاتمه دادن، گوش دادن، پاداش و تقویت، انعکاس، توضیح دادن و حل مسئله(، تعیین و شناسایی ارزش های فردی در پیشگیری یا کاهش ابتلاء نوجوانان به انواع نابهنجاری های رفتاری – اجتماعی و اختلالات روانی و شخصیتی نقش مؤثری دارند.(نظری و حسین پور،1388). بنابراین باتوجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارت های اجتماعی با اهداف پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت و روان فقدان این مهارت ها باعث می شود که فرد در برابر فشارها و استرس ها رفتارهای غیر مؤثر و پرخاشگرانه روی آورد. آموزش چنین مهارت هایی در کودکان و نوجوانان احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکل و افزایش خود پنداره،عملکرد تحصیلی, توانایی برنامه ریزی و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را به وجود می آورد.